روز ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر را بشما تبریک میگم
سلام خیلی چیزها تو ذهنم هست که دوست دارم بنویسمش ولی وقت کم و پراکندگی زیاد
اگر یادتون باشه در هفتهای گذشته درمورد عمل برادرم گفتم از دیروز به بخش منتقل کردند و من بعد از مدتی دیدمش ولی نه ان برادر یکه همه فامیل و خانواده با دستهای او بلند میشدند و هروقت به مشکلی برمیخوردند فقط او بود کارگشا برادر عزیزم مانند یک بچه روی تخت دراز کشیده بسختی افراد را میشناسد و همش گریه میکند که چرا عمل کرده و خودرا به دکترانی سپرده که هیچ نمیفهمند
کار من از دیروز شده گریه و میدانم همین که الانهم هست از دعا و شفا است وگرنه همین هم نبود
برادر بزرگم که از دوران جوانی سرپرستی خانواده را بعد از مادرم قبول کرد و سالها هم برای همه برادر بود و هم پدر و تمام شهر زیر دستانش گاهی بخاطر خانواده بارها شهرا زیرپا میگذاشت حالا یک اتاق کوچک روی یک تخت و هرروز سر اینکه کی پیشش بماند ..................
ولی دیدگان من چیز دیگری دیده برادرم عزیزم عشقم و................................ چرا چرا چرا
دستم به هیچ کاری نمیرود امتحان دارم ولی نمیتونم درس بخوانم همش صورت گریان و .......رو جلو چشمم هست
حتی فکر اینکه باید سالها رو یبیلچر باشد سرم درد میگیرد ولی نه بعنوان یک فرد سالم کسی که جسمم دراین دنیاست ولی روحش جای دیگه .....................
جز دعا کاری ازمن برنمیاد و گیره و التماس از خدا که انرا بما برگرداند سالم مثل قبل میدانم برای خدا کار سختی نیست
او دو پسر دارد و یک دختر 2 ساله بخصوص این دخترا خیلی دوست داشت برنامها براش داشت ولی فکر اینکه دیگه مثل قبل نیست دیونم میکنه همش خدا خدا مکینه
...............................................................
التماس دعا دارم از همه شما عزیزان
باسلام خدمت دوستان خوبم
درست 10 روز پیش بودکه برادرم را سالم و روی پاهای خود دیدم سالم تا اینکه خبر دادند قرار هست انجیو کند بعد گفتند عمل قلب باز با او تماس گرفتم مثل همیشه پر انرژِ ی جواب گفت بعد از عمل خواهم دیدت
درست چند ساعت بعد از عمل بود که که گفتند بهوش امدنش زیاد طول کشیده
صبح فردای انروز گفتند وقتی بهوشش می آورند تشنجش میگیرد گفتند دعا کنید
درست 10 روز گذشته حالا بعد از اینکه از طریق دادگستری توانستیم کمی به اطلاعات پرونده دست پیدا کنیم متوجه شدیم دستگاه اکسیژن بیمارستان خراب بوده و مسئول تست ان با انکه اطلاع داشته عمل را انجام داده
یک بی مسئولیتی که باعث داغدار کرده خانواده ما شد
برادر خوبم که هم جای پدر و هم برادر و هم همه کس من بود حالا مثل یک جسم بیجان روی تخت بیماستان میباشد و دست ما از زمین اسمان کوتاه مغز اسیب دیده او دیگر مارا نمیشناسد (سکته مغزی )
او را از ما گرفتند و با جان یک انسان بازی کردند بیمارستان یکی از بیمارستانهای مثلا خوب مشهد دکتر جراح از امریکا ولی همکارانش بیسواد و بی مسئولیت
نمیدانم دیگر چه بگویم واز کجا بگویم برادر عزیز تر از جانم که هر لحظه از خدا میخواهم عمر مرا بگیرد و به او بدهد کودکانش معصوم در خانه منتظر آمدنش هستند همسرش نگران مادرم خواهرم و برادرم همه این دنیا برایشان هیچ شده فقط منتظر یک معجزه هستند تا اوباز به آغوش گرم خانواده بیاید
از تما م دوستان التما س دعا دارم انشالله که در پست بعد یبا برخواهی خوش بیایم
افوض امری الی الله ان الله البصیر العباد
.: Weblog Themes By Pichak :.